تبادل میان بیکاری و تورم که از دیر باز تحت عنوان منحنی فیلیپس معروف است، از موارد مناقشه میان مکاتب اقتصادی است. در این مقاله، سعی شدهاست که این نظریه با الهام از مقاله گومز و خولیو (2000) و با توجه به فرضیات انتظارات عقلایی و تطبیقی در مورد ایران طی سالهای 1381- 1338، مورد آزمون قرار گیرد. از ویژگیهای مقاله حاضر، استفاده از میانگین متحرک در قالب دو دیدگاه انتظارات تطبیقی و انتظارات عقلایی و یک شاخص ترکیبی بهعنوان شوک سمت عرضه است. نتایج مدل حاکی از تائید نظریه انتظارات تطبیقی بوده و مبنی بر این است که اگرچه در کوتاهمدت میتوان رابطهای معکوس میان تورم و بیکاری دید، اما در بلندمدت چنین رابطهای مشاهده نمیشود. نرخ برآوردی بیکاری طبیعی در ایران 51/8 درصد بوده، که تا حدودی نزدیک بهمطالعات مشابه در سالهای گذشته است. روش مورد استفاده، روش خودبازگشتی با وقفههای توزیعی است. جهت خرید روی لینک زیر کلیک کنید