تحلیل سازه انگارانه از رفتار دولت های بزرگ با ایران در دوره رضا شاه

هدف اصلی این مقاله، بررسی رفتار دولت های بزرگ با ایران در دوره حکومت رضا شاه از منظر سازه انگاری است. با توجه به هدف مذکور، دو فرضیه مقاله عبارتند از: «1. سیاست های استعماری و فشارها و دخالت های مستمر دولت های روس و انگلیس در ایران باعث شد تا حکومت رضاشاه، این دو قدرت بزرگ را به منزله «دشمن» و «غیر» تلقی کرده، در صدد جای گزینی یک «قدرت یا نیروی سوم» در ایران برآید؛ 2. پیش روی ارتش آلمان در جنگ دوم جهانی در جبهه غرب و در نهایت حمله به شوروی، منجر بدان شد که انگلستان و شوروی نگرش خود را نسبت به آلمان به عنوان یک «دوست» یا «متحد» تغییر داده، او را «دشمن» خود بپندارند و در نتیجه نزدیکی ایران با آن کشور و نفوذ روز افزون آلمان ها در ایران برای آن ها غیر قابل تحمل گردید، به طوری که سرانجام ایران را به اشغال خود درآوردند».
برای ارزیابی فرضیه بالا، بعد از مقدمه و اشاره به سابقه پژوهش، در بخش نخست، که به چهارچوب و مبانی نظری اختصاص دارد، جایگاه نظریه سازه انگاری در سیاست خارجی دولت ها و روابط بین الملل و در بخش دوم، به کمک چهارچوب نظری ارائه شده در بخش قبل، بعضی از مهم ترین جنبه های روابط دولت های بزرگ با حکومت رضا شاه، به ویژه چگونگی و چرایی تقابل متفقین و ایران، به اجمال بررسی و در پایان نیز از مباحث نتیجه گیری شده است. جهت خرید روی لینک زیر کلیک کنید