کدخدا؟!

در اداره مطلوب امور کلیه جوامع، مدیریت نقش مهم و سازنده ای ایفا می کند؛ همان گونه که جامعه بدون مدیر گرفتار سرگردانی و پیشانی خواهد شد، مدیران فاقد ابزارهای لازم برای اداره امور نیز قادر نخواهند بود تا قلمرو زیر فرمان خود را به گونه ای مطلوب اداره کنند. این وضعیت بعد از اصلاحات ارضی و در نهایت از سال 1354 و حذف قانون کدخدایی از نظام مدیریت ده، در هر صورت، درجوامع روستایی ایران اتفاق افتاد. قبل از آن و از عمق تاریخ، روستاهای ما هریک کدخدایی داشتند که برخاسته از بطن جامعه، پرورده همان جامعه و دارای سه بعد لازم مدیریت روستا بود، یعنی: 1- دارا بودن ویژگیهای فردی و خانوادگی و به عبارت گویاتر عقل و خدمندی، توان مالی مناسب وبی نیازی نسبی، معتمد بودن، و خلاصه آنچه به لحاظ این مسوولیت مورد نیاز بود، از اصول اساسی انتخاب کدخدا محسوب می شد.2 – دارای بیشترین حق نسق در منابع تولید روستایی و پشتیبانی مالی و اجتماعی از سوی مردم و مالک نیز بود.3- پشتیبانی کامل نیروهای دولتی را در منطقه تحت مدیریت خود (ده) دارا بود. از آن پس، با انتخاب اعضای انجمن ده، شورای اسلامی ده و شورای اسلامی شهر و روستا از طریق صندوق آرا دو بعد از ابعاد سه گانه یاد شده اهمیت ویژه خود را از دست داد و تنها شمارش آرا تعیین کننده مدیر آینده ده گردید؛ آن هم در دوره ای مشخص و البته کوتاه. در مورد بعد سوم ازمشخصات کدخدای سابق، تضادها در واگذاری نقشها، و تعبیرات مختلف از وظایف و اختیارات مدیر ده، موجب شد تا هیچ یک از مدیران نام برده نتوانند هماهنگی اجتماعی ده را که از ضرورتهای تحول اقتصادی، خدماتی و فرهنگی ده به شمار می رود سامان بخشی کنند. نگارنده، بر اساس تجارب و مطالعات طولانی مدت و پیوسته خود کوشیده است تا ویژگیهای هر دو نظام (کدخدایی و شورایی) را طی 40 سال گذشته تحلیل کند، نقاط ضعف و قوت هر یک را در بوته تحلیل قرار دهد، و پیشنهادی در مورد مدیریت آینده جوامع روستایی کشور مطرح سازد، ضمن این که بر این باورنیز هست که کدخدای سابق مدیر زمان خاص خود بود و امروز و آینده جوامع روستایی، نیازمند مدیران زمان خویش اند. در نهایت بر این موضوع نیز تاکید می کند که مدیریت امروزی ده نیز قادر نیست تا نظم مورد نیاز را در ابعاد مختلف حیات مناطق روستایی تامین کند. لذا ابعاد قدرت و مسوولیت آن به سامانی دوباره نیازمند است. جهت خرید روی لینک زیر کلیک کنید

، ،